مذهبی


واقعیاتی که نمودار هوش و عقیده مذهبی به ما میگوید

همانطور که از نمودار زیر قابل درک است وقتی هوش مردم بیشتر میشود افراد به سمت لائیک یا بی دینی سوق پیدا میکنند و  افراد کم هوش مذهبی تر و دیندار تر هستند.

این مطالعه در امریکا صورت گرفته است. یکی از شرایطی که برای این تحقیق ضروری است فضای ازاد ابراز عقیده بدون ترس و اضطراب و وحشت از حکومت است.

چون نظام جمهوری اسلامی ایران مذهبی است پس میشود نتیجه گرفت از این نمودار که سیستم حاکمه مملو از ادمهای کم هوش است. اما ایا اینطور است اینها 30 سال است که بر مردم با شیادی دارند حکومت میکنند. پس ایا نتیجه تحقیق اشتباه است. جواب این است که که خیر تحقیق درست است و همانطور که گفته شد نظام جمهوری اسلامی ایران در طبقه حاکمه علیرغم اینکه کلا میانیگن هوش پایینی نسبت به کشورهای توسعه یافته دیگر به لحاظ مذهبی بودن دارند (طبق نمودار) بدلیل فضای مذهبی استبدادی و سرکوبگر کسی جرات اظهار نظر مخالف مذهب را ندارد. یعنی هرکسی که در سیستم اجتماعی حاکمه اعتقاد ندارد یا اعتقاد ضعیفتری دارد مجبور به ریاکاری و تظاهر است لذا نظام جمهوری اسلامی ایران و کلا مذهب شرایطی را فراهم میکند که اخلاق ریاکاری و تظاهر و دروغ بویژه در سیستم حکومتی و طرفداران جیره خوار نهادینه میگردد که این توجیهی است بر بالا بودن میانگین ضریب هوشی رژیم نسبت به طرفداران خود که توانایی بودن در سیستم حکومتی را ندارند.

بنابر این انتظار میرود اگر این نمودار در جامعه ایران بررسی شود  سمت چپ نمودار به سمت راست نمودار جابجا شود یعنی ادمهای کم هوش و با هوش در نظام فاسد مذهبی ایران در بالای هم قرار می گیرند که در اینصورت اثبات میشود در جامعه مذهبی ایران بین انسانهای با هوش و کم هوش از لحاظ اعتقاد مذهبی تفاوتی وجود ندارد و کلا عقیده مذهبی و داشتن عقیده مذهبی ربطی به هوش انسان ندارد همه مذهبی ها همینجوری یک چیزی بنام اسلام و خدا را پذیرفتند!؟ که این تناقض در نظام مذهبی نتیجه این است که به شرایط استبداد، خفقان و سرکوبگری رژیم فاشیستی مذهبی جمهوری اسلامی ایران بر میگردد و بی ربط بودن اعتقاد مذهبی را به هوش نشان میدهد انگار انسان در جامعه ولایتی حق تفکر هوشمندانه ندارد و باید همچون حیوانی مطیع و بدون تفکر زندگی کند در غیر اینصورت وحشیانه مورد تاخت و تاز حامیان جنایتکار رژیم مذهبی قرار میگیرد و به نیستی کشانده میشود.

9/4/1392

 

1009882_523010014414471_1312409768_n

سنگسار یک اقدام فاشیستی، سرمایداری، آنارشیستی و ضد مذهبی است(2)؟!

سالیان دراز است که مسئله سنگسار در نظام فاشیستی، آنارشیستی جمهوری اسلامی ایران گوش جهانیان را کر کرده است و همچنین به زور این صدا به داخل کشور می آید ولی باز علیرغم فیلتریگ شدید کسانیکه پیرو حق و اجرای عدالت هستند موضوع را پیگیری و نسبت به روشن کردن آن اقدام میکنند. در این نظام مسلما جای تعجب نیست که چرا آقایانی مثل شاهرودی با دادن پیامهایی از قبیل «مردم سرعت و قاطعیت در قضاوت را طالبند» فقط یک شعار پوشالی و توخالی برای حفظ نظام فاسدشان است.

آیه 91 سوره هود، قرآن کریم نشان میدهد که موضوع سنگسار به دوران پیش از اسلام بر میگردد. همانطور که مشخص است قوم شعیب، شعیب را مورد سرزنش قرار میدهند و بدلیل ملاحظه طایفه او، او را سنگسار نمیکنند. از این آیه مشخص است که پیامبران خدا( افراد درستکار) نیز توسط مردم ستمکار تهدید به سنگسار میشدند. سنت سنگسار، سنتی است که مربوط به شبه جزیره عربستان است و از آنجا با حمله امپریالیسم عرب به همان شکل به ایران برای اعاده عدالت اسلامی فاشیستی، آنارشیستی سرمایداری عرب وارد ایران شد.

شنیده ام در زمان سنگسار فردی روزی علی بن ابی طالب حضور داشت، تکه سنگ کوچکی (شبیه سنگهای کوچک نه قلوه سنگ و تخته سنگ، که در روز های مراسم حج به سمت شیطان پرت میکنند) را برداشت و فرمود هر کسی گناهی نکرده است …، آنگاه سنگ را به سمت فرد مذکور پرت کرد.

10/1/1388

http://www.rojhelat.nu/files/farsi.php?id=4620


http://oveis.blogfa.com/post-2.aspx

خوش رقصی حاکمین منتصب، نتیجه خروج انتصاب از مسیر قانونی و مانیفست دیکتاتوری فاشیستی است:

کلیه مسئولین در جامعه یا به عبارتی مدیران قاعدتا بایستی بر روال علم مدیریت نسبت به انجام وظایف خود اقدام نمایند اما تجاوز به حقوق کارمندان، عدم توجه به حقوق مردم، پارتی بازی، دروغگویی، باند بازی، فساد و ارتشاء، اعدام و قتل و عام برای ایجاد سکوت و کسب آرامش، پاچه خواری، امنیت شغلی از یک جنبه و از طرف دیگر جلب توجه مقام بالاتر را برای فرد منتصب شده به شکل غیر قانونی را به همراه خواهد دارد. بنابراین خوش رقصی و یا خوش خدمتی تجاوز و خسارات سنگین تری را برای مردم در نتیجه انتصاب فردی ناتوان و فرصت طلب در سطوح بالای حکومتی نتیجه خواهد داد که خسارات کمتری را در رده های پایین مدیریتی به همراه خواهد داشت. در کل به دلیل دیکتاتوری بودن حکومت کلیه انتصابات حتی ریاست جمهوری ، وزرای اطلاعات و … همگی باعث یکنواختی در اعتقاد ظاهری مشترک به یک رهبر مشترک بطور اجباری و خارج شدن جامعه از روال قانونی را در پی خواهد داشت و این فقط در نتیجه اعتقاد به تفکر کد خدا منشی، اعتقاد بی قید و شرط به حاکمیت ولایت مطلقه ولایت وقیه فاشیست است که نتیجتا خروج از قانون و تجاوز به امنیت ملی را باعث گردیده است و از طرف دیگر محاربه تمام و کمال با خدا که ضایع کردن حق است، تلقی میشود.

7/1/1388

تقیه حکمی فاشیستی است:

مسلمین و مسیحی یا یهودی در شعب ابی طالب در محاصره بودند و با وجود گرسنگی شدیدی که در بین بود علی بن ابی طالب بنا به آموزه های محمد(ص) مامور شد که برای آوردن آذوقه به شهر برود و یا بطریقی غذا تهیه نماید. به مردم حکم شده بود که به مردم در بند شعب کمک نکنند و هر کسی کمک رسانی کند مجازات میشود چه اهالی شهر چه تجاری که در رفت و آمد هستند. بهرحال با شرایطی که بر مردم و خود علی بن ابی طالب حاکم بود علی حاظر نشد برای تهیه آذوقه از کسانیکه از او جویا میشدند دروغ بگوید و با دادن اطلاعات اشتباهی خلاف حقیقتی که بایستی عمل کند، عمل نماید. مسلما عدم توانایی در راستگویی ناتوانی و ضعف در عمل را نشان میدهد بویژه وقتی در موقعیت ضعیفی باشید بچه ها نیز اگر یاد گرفته باشند یا بنا بر ابتکار خود ممکن است وقتی در وضعیت ضعیفی قرار میگیرند حقیقت را نگویند ممکن است دروغگویی آنها دلیلی برای حفاظت از خود در برابر تنبیه باشد و پیامد های آن باشد. برای افراد بالغ نیز همچنین احکامی صادق است با این تفاوت که اگر فردی اگر در حکومتی تحت فشار باشد یا به حقوقش تجاوز شود بتدریج برای حفظ منافع خود ممکن است شروع به دروغگویی کند. اما آیا این حکم برای اداره کنندگان جامعه نیز قابل طرح است. ممکن است آنها مدعی شوند ما برای حفظ منافع شما مردم مجبوریم دروغ پردازی کنیم به اصطلاح تقیه کنیم، نتیجتا بایستی انتظار بهبود اوضاع در امور مردم را شاهد باشیم. آیا حقیقتا بهبودی در اوضاع مشاهده شده است. آیا تقیه این چنینی که علی بن ابی طالب که در محاصره اقتصادی بود دلیلی برای نادرست بودن اینکار میباشد، آیا میشود به نام اینکه او پیشوا بوده است و بایستی مسیر را درست میرفته تا اسلام پابرجا شود و حالا اشکالی ندارد… آیا با انحراف از حقیقت میشود بهبود اوضاع جامعه را نتیجه گرفت یا اصلا آگاهی مردم در آن حد هست که بشود به آنها منافع و مصالحشان را فهماند یا مجبور به بیان اکاذیب هستیم. مسلما معلوم است هیچ کدام از موارد مذکور دلیل کافی برای بیان اکاذیب یا تقیه برای اجرای عدالت و یا گرفتن حق نیست. چون اگر بود این مسئله در همان ابتدا به عنوان یکی از آموزه های مذهبی به مردم برای حفظ منافعشان مطرح میشد و خود حکام هم همین را بکار میگرفتند آن وقت بود که اوضاع جامعه بهم میریخت و هرج و مرج میشد. پس تقیه حتی بدلیل عدم ایجاد شرایط مناسب برای تشخیص صحت درستی انجام کار تقیه خطایی را ناشی از عدم توانایی عمدا وارد رفتار جامعه میکند و بتدریج اعتماد را از سطح کلان جامعه تا پایین ضایع میکند. بنابراین حداقل در این حالت به این نتیجه رسیدیم که تقیه حاکم یا دروغ پردازی آنها جامعه را به انحراف میکشاند اما آیا تقیه مردم نیز جای توجیه دارد بنا بر همان مثال های ساده که زدیم وقتی حق ضایع شود و ضعیف تر توان دفاع از حقوق خود را از دست بدهد دروغگویی در جامعه گسترده میشود که این باز به عدم توانایی حاکمین در اجرای عدالت را میرساند. پس در کل دروغگویی به هر نحوی که در جامعه رشد کند چه با نام تقیه یا هر معنا و لفظ دیگری نتیجه و پیامد حقیقت عدم توانایی حاکمین یا صاحبان قدرت و نشان ظلم و ستم در جامعه است و در شرایط کنونی با شواهدی که موجود است نتیجه گیری میکنیم که این حکم، یک حکم فاشیستی است.

7/1/1388

حکم رویت مردگان در مرده شورخانه

سپاه علی بن ابی طالب با سپاهی که عمرو عاص در آن حضور داشت در جنگ بود، بعد از از دست رفتن توان جنگی سپاه معاویه که در آن عمرو عاص سر لشکر آن بود علی بن ابی طالب به سمت عمرو عاص هجوم برد تا نسبت به قتل او اقدام کند اما عمرو عاص با آگاهیی که از اخلاق علی بن ابی طالب(ع) داشت خدعه کرد و لباس خود برکند و علی بن ابی طالب روی خود را گرفت و سر بچرخاند تا رویش به بدن عریان عمرو عاص نیفتد این نیرنگ باعث شد عمرو عاص نجات یابد، بعبارت دیگر اخلاق علی بن ابی طالب عامل نجات عمرو عاص سر لشکر دشمن گردید. این حقیقت برای ما روشن میکند چه چیز باعث میشود مردگان که توان پوشاندن خود را ندارند دیگران به حکم، حاکم شرع مجازند بدن مردگان را در مرده شورخانه هنگام شستوشوی بدنشان توسط مرده شور رویت کنند. طبیعی است به حکم، حاکم شرع فاشیسم غیر از مرده شور یا کسانیکه مرده را غسل میدهند دیگران نیز مجاز میشوند مردگان را رویت کنند.

6/1/1388

حکم حلال و حرام معلول سوء عملکرد فاشیسم مذهبی ایران معاصر

طبق آیات نازل شده بر پیامبر(ص)، خداوند فرموده چرا برخود چیزی را حرام میکنی که حرام نیست و برخود سخت گیری میکنی هرآنچه که لازم بوده خداوند مشخص کرده است آیه 1 سوره تحریم و شما نباید از پیش خود چیزی را حلال و حرام کنید که هر کسی اینکار را انجام دهد رستگار نمیشود، آیه 116 سوره نحل. نشان میدهد که خداوند بطور مشخص حلال و حرام و مابین آنرا معین کرده است. مثلا فرموده است گوشت خوک، مردار و خون و شراب حرام است باز با این اوصاف ذکر شده است که اگر در وضعیتی بودید که ضرروت داشت که از این مواد حرام استفاده کنید بقدر ضرورت موردی ندارد و یا حتی باز ذکر شده است که با حال مستی به نماز نایستید همه این موارد اخیر میتواند مبنای استدلال هایی باشد که توجیه میکند فلان مورد یا اقدامی حلال یا حرام است. یعنی از این دیدگاه بعد ها حلال و حرام (بیشتر حرام) بعنوان وسیله ای فرضا سیاسی برای محدود کردن و جهت دهی رفتار های معتقدین به دین اسلام مطرح گردید. نتیجه این که حلال و حرام فقط بررسی ضرر داشتن و یا نداشتن یک مسئله است برای انسان و جامعه با شرایطی که میتوان برای آن در نظر گرفت.

بفرض درست بودن اقدام حرام کردن موضوعی که پیش از این در قرآن ذکر نشده است مثل حرام کردن چهارشنبه سوری (ترقه بازی و…)، بازی شطرنج و امثال آن، بیش از آنکه لازم باشد به نتایج پیامدهای این تصمیم بخواهیم بی اندیشیم، بایستی به دلایل و ریشه های آن تصمیم بی اندیشیم. این تصمیمات بر اساس وخامت اوضاع جامعه احیانا از طرف یک آخوند یا در صورت تشکیل شوری جماعتی از آنها، نشان دهنده عدم توانایی و کنترل و سوء عملکرد و فقدان دانش و خرد مدیریت جامعه در دراز مدت برای مورد چهارشنبه سوری و عدم توجه به ایجاد شرایط برای درست زندگی کردن مردم بوده است. اعلام حرام در جامعه از دیدگاه جامعه شناسی، سیاسی و روانشناسی حقایق جالبی را برای مردم و محققین روشن میکند. اینها بیش از آنکه نشان دهنده جلوگیری از اوضاع وخیم جامعه باشد نشان میدهد که چقدر حاکمین ناتوان بوده اند که جامعه به بحران بایستی کشانده شود و آثار آن مشخص شود و حیات جامعه به خطر بیفتد تا حکم حرام ارائه شود تا شدت آسیبها که معلول سوء عملکرد حاکمین است کاهش پیدا کند و یا دست حاکمان فرصت طلب را رو نماید.

1/1/1388

حمله امپریالیسم عرب به ایران تا جهانی سازی

پس از فوت پیامبر اسلام(ص) و سرکار آمدن ابوبکر، نظام اقتصادی سرمایداری عرب که از بت پرستی مردم سود می جست زیر بار سیستم عدالتخواه تازه بنیان گذاشته شده ضعیف تر شد بطوریکه در اواخر دوران حکومت ابوبکر دسیسه امپریالیسم عرب یعنی همان هایی که در زمان حضور پیامبر جزء مخالفین (بالاخص در مکه) بودند، زمینه تجاوز به ایران بنام گسترش اسلام را در ذهن ابوبکر سازماندهی نمودند. ایرانی که پیامبر آنرا برای بهبود اوضاع اجتماعی عربستان مورد توجه قرار داده بود و با ارسال پیام برای دعوت مردم ایران برای گرایش به دین اسلام مورد توجه قرار داده بود. همچنان که عامل تجاری محمد(ص) برای تجارت به ایران سفر میکرد و برای بهبود اوضاع نظامی و صنعتی و مالی از مردم این خطه کمک گرفته میشد دلایل آشکاری است به اعتماد پیامبر و علی بن ابی طالب به مردم ایران. پس از فوت ابوبکر حکومت عمر شکل پیدا کرد و بعلت ضعف عملکرد در حوزه اقتصاد، اسلام زمان ابوبکر و فشار و تدارک امپریالیسم تضعیف شده، بتدریج حمله نظامی به ایران شکل پیدا کرد. بنا به قرار و وعده های از پیش تعیین شده برای حمایت از لشکر های اسلام به کمک سرمایداران عرب برای شرکت در جنگ و گرفتن کنترل قدرت تجارت رده اول بدست عرب علیرغم مسلمان شدن ایرانیان بعد از جنگ همه دلایلی است که نفوذ اسلام به ایران برای توسعه اسلام به شیوه محمد نبوده بلکه تجاوز و رخنه امپریالیسم عرب به ایران بوده است. حضور علی بن ابیطالب جوان در جنگ با توجه به نظر مثبتش به ایرانیان جای تعجب دارد. جلوگیری از تجاوز سپاه مسلمین به مردم ایران به عنوان مدیر جنگی عادل یکی از دلایل حضورش میباشد و با توجه به ساختار حکومتی آن زمان (پسر عموی پیامبر بودن)، تاثیر گذاشتن بر جنگی که بنام اسلام تمام خواهد شد، حضورش را در جنگ توجیه مینمود. حمله اعراب مطابق با خواسته سرمایداران عرب پیش رفت، بطوریکه غنایم زیادی برای اعراب از اقصاء نقاط ایران زمین گرد آورده شد که تجار عرب در خوابد ندیده بود، بعلاوه اینکه، تجارت نیز در این منطقه بدست آنها افتاد. برای سرمایداران عرب، مسلمان بودن یا نبودن خیلی مهم نبود مهم اهداف تجاریشان بود که ثروت های بیکران مردم ایران را که تا آن زمان ذخیره شده بود را به یغما برند و بر این کشور مسلط باشند. اوضاع نا به سامان جامعه و نا کارآمدی حکومت عثمان نیز به دلیل تحویل حکومت به فک و فامیل های خود، فساد حکومت اسلامی را علیرغم میل باطنی کامل کرد. در این مقطع زمانی بود که اوضاع جامعه مسلمین به افتضاح کشیده شده بود. با روی کار آمدن علی بن ابیطالب همزمان با حضور معاویه اوضاع اقتصادی و اداره جامعه آنچنان به افتضاح کشیده شده بود که امکان جمع و جور شدن آن در مدت کوتاه خیلی مشکل شده بود. در این زمان معاویه و عواملش بتدریج از زمینه ایجاد شده توسط نظام سرمایداری عرب جنگهایی را بنام علی بن ابیطالب در گوشه و کنار ایران و جا های دور رس برپا نمودند تا پشتیبانی از او در ایران خارج از سرزمین مردم عرب تضعیف شود. جنگهای متعدد کشتار و قتل و عام مردم ایران که بنام علی بن ابیطالب تمام شد جو خیلی بدی را علیه او، فرزندانش و سایر پیروانش در ایران ایجاد کرده بود. هرج و مرج بهرحال قدرت را بدست عمال معاویه انداخت و حکومت اسلام زمان علی(ع) بشدت تضعیف شد. بوجود آمدن جنبشهای ایرانی علیه حمله اعراب نیز مثل جنبش سیاسی خرمدینان که علیه اسلام (امپریالیسم عرب) بوجود آمده بود از جمله جنبشهای مهم تاریخ ایران است که برای مبارزه با باطل نه مبارزه با حقیقت دین و مذهب اسلام بدلیل دیندار بودن مردم ایران شکل گرفته بود. امپریالیسم کثیف عرب که در سایه هرج و مرج قدرت مند تر نیز شده بود و به شکل نظام سرمایداری فاشیستی ظاهر شده بود. علیرغم تجاوزات گسترده امپریالیسم اعراب، دانشمندان ایران از جمله حکیم ابوالقاسم فردوسی پاکزاد، شیخ الرئیس شرف الملک حجه الحق ابن سینا و … که پاچه خوار حکومتها نبودند، آزادمنشانه تلاش نمودند که باعث روشن شدن حقیقت شوند عده ای از یک طرف ماهیت ایرانیان را زنده میکند و از طرف دیگر دانشمندانی چون شیخ حقیقت دین و مذهب را روشن میساختند،

جمله زیبای شیخ الرئیس ابن سینا

کفر چو منی گزاف و آسان نبود   محکمتر از ایمان من، ایمان نبود
در دهر چو  من  یکی و آنهم  کافر     پس در همه دهر یک مسلمان نبود

حاکی از نظام فاسد فاشیستی مستبد و خوانخوار نظام امپریالیستی همان زمان است. با این وجود رخنه کردن امپریالیسم و رشد آن باعث تفرقه و فرقه، فرقه شدن مذهب در ایران شد. حکومتهای متعدد شکل پیدا می کرد و هر کدام خودش را حق میدانست و هیچکدام بدرستی پیرو دانشمندان زمان خود نبودند و بهم دیگر تجاوز میکردند تا حکومتی مستقل را ایجاد کنند.

بعد ها حمله مغولان به ایران، چهار راه بودن ایران از لحاظ مسایل اقتصادی بعلت منابع سرشار طبیعی و ویژگی های جغرا- سیاسی، توجه امپریالیسم سرزمینهای دور رس، باعث استمرار فشار در سده های اخیر نیز به مردم ایران شد. شکل گیری هر نوع زمینه ای برای استقلال سیاسی و اقتصادی را از مردم ایران سرکوب کرد. دانشمندان فراری شدند پادشاهان وابسته شدند، مشروطیت با مشکل مواجه شد، مسایل ملی تضعیف شد حق در برابر حق قرار گرفت، هر سیستمی منظبتی که در شرف تشکیل بود به بی نظمی کشیده شد. کشورهای دیگر نیز برای منافع خود در این منطقه تاخت و تاز کردند و سود میبردند و زیان میرساندند.

بطور کلی منافع سرمایداران دور و نزدیک، عامل اصلی بی نظمی و سرکوب شدن جنبش های ایرانیان بعد از اسلام در سرزمین ایران بوده است. البته حقیقت دین چه در ایران چه در اروپا بازیچه دست سرمایداران فاشیسم بوده است. مطمئنا تا زمانیکه فقط منافع سرمایداری و حکومت کردن مطرح بوده است حقیقت ضایع شده است. با این حال بنا بر مطالبی که قبلا گفته شده است گریزی از سرمایداری نیست مدتها است که تصمیم جهانی نیز بر این است و این سرمایداری از نوع فاشیستی نیست بلکه انسان دوستانه و در چارچوب حقوق بشر و برای ایجاد نظام جهانی تولید و مصرف در حال رشد و تکامل است و بطور کلی جامعه بشری سیاستهای جهانی سازی جوامع بشری را طی میکند.

1/1/1388

ایران را به یک بقالی تبدیل



کنیم!

پرسش:
آیا حقیقت در واقع دست یافتنی است آیا دانایی خداوند نیز مشمول این قاعده هم هست؟

عدد پی و امثال آن در زمره اعدادی قرار میگیرند که انتهای اعشار آن نامشخص است و از الگوی مشخصی پیروی نمیکند. به عبارت دیگر شما با داشتن اطلاعات دقیق ریاضی مثلا دانستن شعاع یک دایره هرگز نخواهید توانست مقدار مطلقا دقیق محیط دایره را بدست آورید. پس دیگر زمان آن که می آمدند در نقد قدرت خداوند مسئله طرح میکردید که آیا خداوند میتواند سنگی را خلق کند که خودش نتواند آنرا بلند کند و کسی نمیتوانست به این پرسش جواب درستی بدهد با این عدد شکل واقعی بخود میگیرد پس خداوند خودش هم نمیداند که عدد پی بالاخره دقیقا چند است! مسلما این مفهوم ریاضی باعث به چالش کشیده شدن دانایی مطلق خداوند میشود و مذاهب دچار بحران میشوند و فلسفه نیز دچار تغییر و تحول که حقیقت میتواند در واقع دست نیافتنی باشد، لا اقل با این شیوه ای که انسان قدرت درکش را دارد.

2008-10-08

آیاتی از قرآن در دفاع از فعالان سیاسی

اگر فعالیتهای سیاسی دوره معاصر خود را با مخالفین صدر اسلام مقایسه نماییم میبینیم که وضع فکری و رفتاری فعالان سیاسی دوران ما بسیار مطلوب تر از مشرکان و کافران است.

شماره آیه 103، 104 و 106 سوره یوسف- 190 تا 193 سوره بقره، 38-40 سوره حج

(مطالب از بررسی مقایسه ترجمه الهی قمشه ای و چند مترجم دیگر حاصل شده تا مطالب رساتر شود با این وجود به مطالعه فردی توصیه میشود)

در آیه 103 خداوند به پیامبرش می فرماید که تلاش تو برای ترغیب به ایمان باعث نمیشود که اکثر آنها ایمان بیاورند. در آیه 104 ذکر میشود که این کتاب جز اینکه اهل علم را متذکر سازد غرض دیگری ندارد و در آیه 106 توضیح میدهد که اکثر خلق ایمان نمی آورند مگر اینکه مشرک شوند.

در آیه 191 بقره درباره مشرکین و کفار اینگونه آمده که با آنها کارزار کنید و آنها را به قتل رسانید و هر کجا آنان را یافتید و از شهرشان برانید … در مسجد الحرام با آنها نجنگید مگر اینکه پیش دستی کنند….همانطور که متوجه شدید کفار و مشرکینی که در این دو آیه اخیر در اینجا مورد نظر است شایسته این عمل هستند (کفار و مشرکین این دوره از زمان بیسواد و جاهل و متجاوز بوده اند) و حتی ادامه در آیه 190 خداوند فرموده که در راه خدا با آنانکه به جنگ و دشمنی شما بر خیزند جهاد کنید ولی ستمکار نباشید و در آیه 192 آمده که اگر از شرک و ستم دست کشیدند از آنها بگذرید و در آیه 38 تا 40 سوره حج – خداوند مومنان را از شر دشمنان و مکر حفظ میکند اما در آیه 39 اعلام جنگ مسلمین است علیه کفار، کفاری که مومنین را از خانه هایشان بیرون کردن کسانیکه فقط میگفتند خدای ما یکتا است باز هم در ادامه آیه 40 اگر رخصت جنگ داده نمی شد مساجد و صومعه ها و بطور کل محلهای عبادات ویران میشد. در کل افرادی که در این آیات مورد توجه است و شایسته این رفتار هستند ویژگی مشخصی دارند که از معنای آیات مشخص است.

پرسش این است که با توجه به مطالب فوق الذکر آیا قتل و عام اسرا یا کلیه زندانیان سیاسی در طول زمان حکومت فاشیستی مذهبی به حق بوده است یا خیر؟ یا اینکه مصالح و منافع حفظ نظام حاکمین و سران نظام فقط مطرح بوده است؟ اگر این امکان وجود دارد که مردم بدون زور و بازو و رفتار فاشیستی از طریق شرک (آیه 106 سوره یوسف) هم ایمان بیاورند لزوم فشار فاشیسم مذهبی ایران معاصر و قتل و عام چیست آیا فراتر از حدودی بوده است که خداوند بر پیامبر اسلام محمد رسول الله(ص) بیان نموده است. آیا رفتار آنها فقط در اجرای مفاد آیه 193 که با کافران جهاد کنید تا فتنه و فساد بر طرف شود و همه آیین خدا باشد مگر اینکه دست بکشند، است. مطمئنا مفاد این آیه حدودی دارد چرا که اگر حد و مرزی بر آن قایل نشویم بایستی تا ابد بین مردم و ملل دنیا جنگ باشد و خونریزی یا نه فقط توی ایران خونریزی باشد حدود اجرا شده است!

صفحهٔ بعد »